نامه پدر عشا به عشا
تقدیم به عشای عزیزم پدر عشا مومنی، آقای غلامرضا مومنی، دوم آبان ۱۳۸۷
تقدیم به عشای عزیزم:
بغض در گلو شکسته ات با هق هق گریههایت از پشت تلفن، گرچه سیلابی را از چشمانم سرازیر کرد،اما اشک شوقی بود از اینکه عشای کوچکم را بسان پهلوانی گرز آفرین و قهرمانی بی همتا محصور در حصاری استوار و پرجمعیت از دوران گذشته بجامانده میدیدم، چنان توانی به من بخشید که خود را جوانی بس نیرومند پنداشتم.
این شیرزن که اکنون در قفس به غرش نشسته، سمفونی بزرگی را مینوازد که عالمی را به رقص خواهد آورد و من را چون فرشتهای سبکبال در آسمان آرزوهایم به اوج خواهد برد.
به امید رهایی هر چه زودتر تو
پدر نگرانت
5 comments:
به شما برای داشتن یک همچین روحیه ای هم تبریک میگم و هم حسرتش را میخورم.
عشا افتخاری برای شما و برای همه ما زنان ایرانی است و قدر دان تمامی زحماتش.
پدر عزیز . دل همه ما برای عشا می تپد و دست همه ما به دعا بلند است برای آزادی هر چه زودتر او . کار دیگری از ما ساخته نیست بجز همین که به هر که نمی داند بگوییم عشا کیست و چه بر سرش آمده ... به امید اینکه روزی دل همه ما با خبر شنیدن آزادی او شاد شود . از خدا می خواهم به دل شما و سایر وابستگان عشا آرامش عطا کند تا این دوران سخت را سپری کنید
Dear Mr. Momeni
I respect your feelings and I am so sorry for the situation you are in. Let me be proud of dearest Esha too. I would do anything for her freedom.
sincerely, Sepideh Sohrabi
آقای مومنی عزیز و بزرگوار،
پدر نگران
پدر چهار دختر، دختران انتظار، انتظار آزادی برای خواهر در بند
در شرایط سختی که شما در اون قرار دارید، بعد از اینکه نامه شما رو چند بار خوندم به حقیقت این جمله پی بردم که ناخدا خورشید با لهجه محلی و صدای پر طنینش میگفت:
"مرد، هرچی مردتر باشه، بچه هاش دختر ترند"
براستی، هم شما باید به داشتن عشا افتخار کنید و هم عشا به داشتن پدری همچون شما مباهات کنه
بی شک ميتوان جسم آزادگان را در زندان به بند كشيد، اما روحشان را هرگز... عشا، آزادهاي است كه حكايت به زنجيركشيدن آزادي را از ناي يك انسان آزاده ميسرايد كه به جرم برآوردن فرياد عدالت و برابری به بند كشيده شده.
يوسف گفت: پروردگار من
زندان براي من دوستداشتنيتر است از آنچه مرا به آن ميخوانند... پس، پروردگارش دعاي او را اجابت كرد
سوره يوسف، آيات 34 و 33
آقا رضای عزیز
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
مهدی
آقای مومنی عزیز و بزرگوار،
پدر نگران
پدر چهار دختر، دختران انتظار، انتظار آزادی برای خواهر در بند
در شرایط سختی که شما در اون قرار دارید، بعد از اینکه نامه شما رو چند بار خوندم به حقیقت این جمله پی بردم که ناخدا خورشید با لهجه محلی و صدای پر طنینش میگفت:
"مرد، هرچی مردتر باشه، بچه هاش دختر ترند"
براستی، هم شما باید به داشتن عشا افتخار کنید و هم عشا به داشتن پدری همچون شما مباهات کنه
بی شک ميتوان جسم آزادگان را در زندان به بند كشيد، اما روحشان را هرگز... عشا، آزادهاي است كه حكايت به زنجيركشيدن آزادي را از ناي يك انسان آزاده ميسرايد كه به جرم برآوردن فرياد عدالت و برابری به بند كشيده شده.
يوسف گفت: پروردگار من
زندان براي من دوستداشتنيتر است از آنچه مرا به آن ميخوانند... پس، پروردگارش دعاي او را اجابت كرد
سوره يوسف، آيات 34 و 33
آقا رضای عزیز
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
مهدی
Post a Comment